چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸

تندیس فردوسی در کتابخانه ملی ایران


به دانش ز دانندگان راه جوی/ به گیتی بپوی و به هرکس بگوی
ز هر دانشی چون سَخُن بشنوی/ ز ِ آموختن یکزمان نَغنَوی
چو دیدار یابی به شاخ ِ سَخُن/ بدانی که دانش نیاید به بُن
(فردوسی)

















دوشنبه پیش چند عکس از تندیس فردوسی به سفارش دکتر دوستخواه گرفتم. بیت های بالارا از سر در تارنگار ایشان گرفتم.





سه‌شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۸

pateti


One such festival is Pateti , celebeated by theParsees. .
Parsees from one of the smaller communities in India .they originally came from Persia (now called iran). Over a thousand years ago, they settled in India onthe western coast When the Arabs conquered Persia, the majority of the population converted to Islam,and the Parsees were not allowed to practise their religion . so they left their country ans came to india,where they were free to practise their religion.Zoroaster is the founther of the parsee religion. The supereme deity is Ahura MazdaFire is considered holy by the Parsees.The sacred fire,which is believe to have been brought by Zoroaster himself from heaven,is kept continually burning in the temples.
the majority of the parsee populatian is settled in the city of Mumbai,where thy have their main temples.some of thir omportent festivals are Pateti and khrdad Sal.
Pateti is the Parsee New Year's Eve. It is celebrated some time in August_September. On the day of Pateti, the parsees visit thier temples. Sandalwood is offered to the holy fire.the houses are decorated on the occasion.Rangoli (patternes made on the ground with colored rice flour)adorns the threshole of every Parsee household.the next day peoplee wish each other a happy new year.Six days after Pateti, the Parsees celebrates Khordad Sal.Khordad Sal is the birthday of Prophet Zoroaster.on all festivales , parsees wear clean clothes,worshiv at temples , and feast and visit eachother .Charety is also important for the parsees.

جمعه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۸

در امواج سند

درس سيزدهم
ادبیات فارسی سال اول دبیرستان
در حمله ی چنگیز به ایران،محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت ندارد،به جزیره ی آبسکون (واقع در دریای خزر)می گریزد و همان جا می میرد، پسر شجاع او، جلال الدین در برابر هجوم مغولان ایستادگی می کند.
دکتر مهدی حمیدی _1365-1293- ه.ش- از شاعران توانای معاصر شهامت و پایداری او را در سروده ای زیبا به تصویر کشیده است که گزیده ای از آن را در زیر می خوانید.

در امواج سند
به مغرب ، سپنه مالان قرص خورشپد/ نهان می گشت پشت کوهساران
فرو می رپخت گردی زعفران رنگ /به روی نیزه ها و نیزه داران
***
ز سم اسب می چرخپد بر خاک/ به سان گوی خون آلود ، سرها
ز برق تپغ می افتاد در دشت/ پياپی دست ها دور از سپرها
***
نهان می گشت روی روشن روز/ به زپر دامن شب در سپاهی
در آن تارپک شب می گشت پنهان/ فروغ خرگه خوارزمشاهی
***
اگر پک لحظه امشب دپر جنبد /سپپده دم جهان در خون نشپند
به آتش های ترک و خون تازپک/ ز رود سند تا جپحون نشپند
***
به خوناب شفق در دامن شام/ به خون آلوده اپران کهن دپد
در آن درپای خون در قرص خورشپد /غروب آفتاب خويشتن دپد
***
چه اندپشپد آن دم ، کس ندانست/ که مژگانش به خون دپده تر شد
چو آتش در سپاه دشمن افتاد/ ز آتش هم کمی سوزنده تر شد
***
در آن باران تير و برق پولاد/ ميان شام رستاخيز مي گشت
در آن درياى خون در دشت تاريك/ به دنبال سر چنگيز مي گشت
***
بدان شمشير تيز عافيت سوز/ در آن انبوه ، كار مرگ مي كرد
ولي چندان كه برگ از شاخه مي ريخت/ دو چندان مي شكفت و برگ می كرد
***
ميان موج مي رقصيد در آب/ به رقص مرگ ، اخترهاي انبوه
به رود سند مي غلتيد بر هم/ ز امواج گران كوه از پی كوه
***
خروشان ، ژرف ، بي پهنا ، كف آلود/ دل شب مي دريد و پيش مي رفت
از اين سدّ روان ، در ديده ي شاه/ ز هر موجي هزاران نيش مي رفت
***
ز رخسارش فرو مي ريخت اشكي /بناي زندگي بر آب مي ديد
در آن سيماب گون امواج لرزان/ خيال تازه اي در خواب مي ديد
***
اگر امشب زنان و كودكان را/ ز بيم نام بد در آب ريزم
چو فردا جنگ بر كامم نگرديد/ توانم كز ره دريا گريزم
***
به ياري خواهم از آن سوي دريا/ سواراني زره پوش و كمان گير
دمار از جان اين غولان كشم سخت /بسوزم خانمان هاشان به شمشير
***
شبي آمد كه مي بايد فدا كرد /به راه مملكت فرزند و زن را
به پيش دشمنان استاد و جنگيد/ رهاند از بند اهريمن ، وطن را
***
پس انگه كودكان را يك به يك خو است/ نگاهي خشم آگين در هوا كرد
به آب ديده اوّل دادشان غسل/ سپس در دامن دريا رها كرد
***
بگير اي موج سنگين كف آلود/ ز هم وا كن دهان خشم ، وا كن !
بخور اي اژدهاي زندگي خوار /دوا كن درد بي درمان ، دواكن !
***
زنان ، چون كودكان در آب ديدند /چو موي خويشتن در تاب رفتند
وزان درد گران ، بي گفته ي شاه/ چو ماهي در دهان آب رفتند
***
شبي را تا شبي با لشكر خرد/ ز تن ها سر ، ز سر ها خود* افكند
چو لشكر گرد بر گردش گرفتند/ چو كشتي ، باد پا در رود افكند‍‍‍‍‍‍
***
چو بگذشت ، از پس آن جنگ دشوار/ از آن دريای بی پاياب* ، آسان
به فرزندان و ياران گفت چنگيز/ كه گر فرزند بايد ، بايد اين سان
***
بلي ، آنان كه از اين پيش بودند/ چنين بستند راه ترك و تازي
از آن ، اين داستان گفتم كه امروز/ بداني قدر و بر ، هيچش نبازي
***
به پاس هر وجب خاكي از اين ملك/ چه بسيار است ، آن سر ها كه رفته ‍
ز مستي بر سر هر قطعه زين خاك/ خدا داند چه افسرها* كه رفته
مهدی حمیدی شیرازی
به شعر امواج سند دقت کنید: این شعر از چند بند هموزن تشکیل شده است. هر بند شامل چهار مصرع است و مصرع های زوج آن هم قافیه اند. به این نوع شعر،«چهار پاره» یا «دوبیتی پیوست» می گویند.
چهار پاره پس از مشروطه در ایران ابداع شده است و رواج یافت و شامل موضوعات غنایی و اجتماعی است. ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی،فریدن توللی،فریدون مشیری و... سروده هایی در این قالب دارند.

چهارشنبه، دی ۲۵، ۱۳۸۷

دانه

ای برادرقصه چون پیمانه است

معنی اندر وی بسان دانه است

دانه ی معنی بگیرد مرد عقل

ننگرد پیمانه را گر گشت نقل

مولوی