جمعه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۸

در امواج سند

درس سيزدهم
ادبیات فارسی سال اول دبیرستان
در حمله ی چنگیز به ایران،محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت ندارد،به جزیره ی آبسکون (واقع در دریای خزر)می گریزد و همان جا می میرد، پسر شجاع او، جلال الدین در برابر هجوم مغولان ایستادگی می کند.
دکتر مهدی حمیدی _1365-1293- ه.ش- از شاعران توانای معاصر شهامت و پایداری او را در سروده ای زیبا به تصویر کشیده است که گزیده ای از آن را در زیر می خوانید.

در امواج سند
به مغرب ، سپنه مالان قرص خورشپد/ نهان می گشت پشت کوهساران
فرو می رپخت گردی زعفران رنگ /به روی نیزه ها و نیزه داران
***
ز سم اسب می چرخپد بر خاک/ به سان گوی خون آلود ، سرها
ز برق تپغ می افتاد در دشت/ پياپی دست ها دور از سپرها
***
نهان می گشت روی روشن روز/ به زپر دامن شب در سپاهی
در آن تارپک شب می گشت پنهان/ فروغ خرگه خوارزمشاهی
***
اگر پک لحظه امشب دپر جنبد /سپپده دم جهان در خون نشپند
به آتش های ترک و خون تازپک/ ز رود سند تا جپحون نشپند
***
به خوناب شفق در دامن شام/ به خون آلوده اپران کهن دپد
در آن درپای خون در قرص خورشپد /غروب آفتاب خويشتن دپد
***
چه اندپشپد آن دم ، کس ندانست/ که مژگانش به خون دپده تر شد
چو آتش در سپاه دشمن افتاد/ ز آتش هم کمی سوزنده تر شد
***
در آن باران تير و برق پولاد/ ميان شام رستاخيز مي گشت
در آن درياى خون در دشت تاريك/ به دنبال سر چنگيز مي گشت
***
بدان شمشير تيز عافيت سوز/ در آن انبوه ، كار مرگ مي كرد
ولي چندان كه برگ از شاخه مي ريخت/ دو چندان مي شكفت و برگ می كرد
***
ميان موج مي رقصيد در آب/ به رقص مرگ ، اخترهاي انبوه
به رود سند مي غلتيد بر هم/ ز امواج گران كوه از پی كوه
***
خروشان ، ژرف ، بي پهنا ، كف آلود/ دل شب مي دريد و پيش مي رفت
از اين سدّ روان ، در ديده ي شاه/ ز هر موجي هزاران نيش مي رفت
***
ز رخسارش فرو مي ريخت اشكي /بناي زندگي بر آب مي ديد
در آن سيماب گون امواج لرزان/ خيال تازه اي در خواب مي ديد
***
اگر امشب زنان و كودكان را/ ز بيم نام بد در آب ريزم
چو فردا جنگ بر كامم نگرديد/ توانم كز ره دريا گريزم
***
به ياري خواهم از آن سوي دريا/ سواراني زره پوش و كمان گير
دمار از جان اين غولان كشم سخت /بسوزم خانمان هاشان به شمشير
***
شبي آمد كه مي بايد فدا كرد /به راه مملكت فرزند و زن را
به پيش دشمنان استاد و جنگيد/ رهاند از بند اهريمن ، وطن را
***
پس انگه كودكان را يك به يك خو است/ نگاهي خشم آگين در هوا كرد
به آب ديده اوّل دادشان غسل/ سپس در دامن دريا رها كرد
***
بگير اي موج سنگين كف آلود/ ز هم وا كن دهان خشم ، وا كن !
بخور اي اژدهاي زندگي خوار /دوا كن درد بي درمان ، دواكن !
***
زنان ، چون كودكان در آب ديدند /چو موي خويشتن در تاب رفتند
وزان درد گران ، بي گفته ي شاه/ چو ماهي در دهان آب رفتند
***
شبي را تا شبي با لشكر خرد/ ز تن ها سر ، ز سر ها خود* افكند
چو لشكر گرد بر گردش گرفتند/ چو كشتي ، باد پا در رود افكند‍‍‍‍‍‍
***
چو بگذشت ، از پس آن جنگ دشوار/ از آن دريای بی پاياب* ، آسان
به فرزندان و ياران گفت چنگيز/ كه گر فرزند بايد ، بايد اين سان
***
بلي ، آنان كه از اين پيش بودند/ چنين بستند راه ترك و تازي
از آن ، اين داستان گفتم كه امروز/ بداني قدر و بر ، هيچش نبازي
***
به پاس هر وجب خاكي از اين ملك/ چه بسيار است ، آن سر ها كه رفته ‍
ز مستي بر سر هر قطعه زين خاك/ خدا داند چه افسرها* كه رفته
مهدی حمیدی شیرازی
به شعر امواج سند دقت کنید: این شعر از چند بند هموزن تشکیل شده است. هر بند شامل چهار مصرع است و مصرع های زوج آن هم قافیه اند. به این نوع شعر،«چهار پاره» یا «دوبیتی پیوست» می گویند.
چهار پاره پس از مشروطه در ایران ابداع شده است و رواج یافت و شامل موضوعات غنایی و اجتماعی است. ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی،فریدن توللی،فریدون مشیری و... سروده هایی در این قالب دارند.