پنجشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۹

گران جانی بی ادبی میکرد . عزیزی او را ملامت مینمود . او گفت :"چه کنم؟ آب و گل مرا چنین سرشته اند". گفت:"آب و گل را نیکو سرذشته اند اما لگد کم خورده است."
لطایف الطوایف

۱ نظر:

فریدون گفت...

بـر بـال عـقاب آمـد آن تير جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست

****
عموجان ، سالار عزیز
در شعر فوق « آن تیر جگردوز» اشتباه است « آن تیر جگر سوز » درست است

راستی به نظر شما منظور ناصر خسرو از این شعر چه بوده ؟

گرچه عقاب پر خود بر تیر دید و نالید از ماست که بر ماست. مثلن اگر معلمی که با ترکه شاگردش را تنبیه می کند آیا باید از شاخه درخت گله داشت یا معلمی که شاخه درخت را برای تنبه به کار برده است ؟