سالار عزيز سلام خوشحالم که امتحانات اين ترم را به پايان رسانده اي و از خواندن کتاب عزيز نسين لذت مي بري. صداي خنده ات را ميشوم و با شادي ات شکوفا ميشوم.
سالار جان عکس شماره دو را خيلي دوست دارم. يادم مي آيد روز گار جواني براي تعطيلات تابستاني به دهکده هاي کناره کوه هاي کرکس رفته بودم مدت سه ماهي را درخانه اي شبيه همين عکسي که گرفته اي زندگي ميکردم. در آنجا از ميوه هاي تازه درختان و آب چشمه و هواي صاف کوهستاني بسيار لذت بردم. شب ها چراغ اطاق ام هيزمي بود که نر اجاق مي سوخت و روي آن کتري دود زده اي مي جوشيد. احساس مي کردم يک قرن در تونل زمان به گذشته بر گشته ام. ازآن زمان تا به حال دهات هاي ايران تغيرات بسياري کرده است. پنج شش سال پيش که به ايران آمده بودم سري به آن مناطق زدم ... ديدم آن ساختمان در اثر بي توجهي ها فرو نشسته و اکثر ساختمانها آجر ساز شده . سيم برق و لوله کشي آب به تمام ساختمان ها داده شده. آدم ها پير شده بودند و به جاي صحبت کردن با هم تلويزيون تماشا مي کردند. اما هنوز وسيله نقليه دهکده قاطر ها و اولاغ ها بودند.
سالار عزيز با اين عکسي که گرفته اي مرا به سفر خاطرات برده اي . سالار عزيزهميشه شاد و موفق و شکوفا باشي به همه عزيزان سلام برسان فريدون
Dear Salar I was just passing here, I thought to pop in and say hello. you were not in. I helped myself with a cup of coffee and a piece of cake. I saw on your desk all your homework, and some books. You had forgotten to switch off your desk lamp. I switched it off and left this message locked the door, left the entrance key with next door neighbour. say hello to all Azizan from me. See you soon Fridoon
۸ نظر:
به چی نگا می کنی؟؟؟ما که با اون خونه و تو کاری نداریم فقط داریم از اینجا رد میشیم
باور کن
"دوست دارم 15 تا"
سلام به نظر من هردو عکس خیلی خوب هستند عکس های شیرینی هم از لحاظ قاب بندی خوبند فقط فکر می کنم نورش خوب خوب نیست
سندباد
سالار عزيز
سلام
خوشحالم که امتحانات اين ترم را به پايان رسانده اي و از خواندن کتاب عزيز نسين لذت مي بري. صداي خنده ات را ميشوم و با شادي ات شکوفا ميشوم.
سالار جان عکس شماره دو را خيلي دوست دارم. يادم مي آيد روز گار جواني براي تعطيلات تابستاني به دهکده هاي کناره کوه هاي کرکس رفته بودم مدت سه ماهي را درخانه اي شبيه همين عکسي که گرفته اي زندگي ميکردم. در آنجا از ميوه هاي تازه درختان و آب چشمه و هواي صاف کوهستاني بسيار لذت بردم. شب ها چراغ اطاق ام هيزمي بود که نر اجاق مي سوخت و روي آن کتري دود زده اي مي جوشيد.
احساس مي کردم يک قرن در تونل زمان به گذشته بر گشته ام. ازآن زمان تا به حال دهات هاي ايران تغيرات بسياري کرده است. پنج شش سال پيش که به ايران آمده بودم سري به آن مناطق زدم ... ديدم آن ساختمان در اثر بي توجهي ها فرو نشسته و اکثر ساختمانها آجر ساز شده . سيم برق و لوله کشي آب به تمام ساختمان ها داده شده. آدم ها پير شده بودند و به جاي صحبت کردن با هم تلويزيون تماشا مي کردند.
اما هنوز وسيله نقليه دهکده قاطر ها و اولاغ ها بودند.
سالار عزيز با اين عکسي که گرفته اي مرا به سفر خاطرات برده اي .
سالار عزيزهميشه شاد و موفق و شکوفا باشي به همه عزيزان سلام برسان
فريدون
استاد سخن ایران به درست گفته است
ولی من همیشه زمزمه میکنم چو ایران مباشد تن من مباد
سلام به سالار عزيز
تولدت مبارك عزيزم.
كمي دير شد .
Dear Salar
I was just passing here, I thought to pop in and say hello.
you were not in. I helped myself with a cup of coffee and a piece of cake. I saw on your desk all your homework, and some books. You had forgotten to switch off your desk lamp. I switched it off and left this message locked the door, left the entrance key with next door neighbour. say hello to all Azizan from me.
See you soon
Fridoon
Dear Salar
is it possible to leave a photo as a comment in here?
have a good day
Amoo Fridoun
خنده دموكراتيك ترين حالت صورت است(كوندرا). و آن كس كه خنده نمي داند كتاب هاي مرا نخواند(نيچه(دونده برنده ( عزيز نسين )
ممنون از پيام هايت
ارسال یک نظر